انصارحزب الله گرگان

مذهبی،فرهنگی و سیاسی/نثار روح مطهر امام و شهدا صلوات

انصارحزب الله گرگان

مذهبی،فرهنگی و سیاسی/نثار روح مطهر امام و شهدا صلوات

شهدای دور از وطن، ما را به وطن جان برسانید


اما در این میان، هیچ کس به اندازه‌ی مادران این شهدا بی‌تاب نیست. بی‌تاب دیدن آنچیزی که می‌گویند این همه‌ی آن جوانی‌ست که نزدیک به سی سال پیش فرستادی جبهه و حالا که برای خودش مردی شده، برای دیدنت برگشته. شاید حجم اندکی از جسم این جوانان را برای مادران به سوغات آورده‌اند، اما برای مادر، فرزند همیشه تازگی دارد. چه اینکه هر وقت ماهی را از آب بگیری تازه است.



  


می شمارم بارها تا یکصد و هفتاد و پنج

می نویسم آب ، دریا ، یکصد و هفتاد و پنج


خاطر خود را تسلی می دهم با مشق عشق

من شدم مجنون و لیلا ، یکصد و هفتاد و پنج


عشق ، جان تازه ای بگرفته است این روزها

می کند کار مسیحا یکصد و هفتاد و پنج


رازهای سر به مهری دارد از آن سالها

تا ابد ماند معما یکصد و هفتاد و پنج


در توسل جلوه ی پنج است و هشت و چارده

وا کند صدها گره را یکصد و هفتاد و پنج


یا نبی ، یا فاطمه ، یا مرتضی و یا حسن

یا حسین و یا رضا ، یا یکصد و هفتاد و پنج


گر محرم زنده باشم مینویسم گوشه ای

بیرق مشکی سقا ، یکصد و هفتاد و پنج


هم در آنجا یکصد و هفتاد و پنج آیه ، ردیف

هم ردیف شعرم اینجا ، یکصد و هفتاد و پنج


به گزارش بولتن، امروز همه‌ی مسائل کشور تحت تاثیر یک موضوع است. از قهرمانان فوتبال تا سیاسیون و از نوسان بازار بورس تا آنهایی که همیشه در این وادی تنفس کرده‌اند، امروز فقط به یک چیز فکر می‌کنند: شهدای غواص.

و چرا نکنند؟ مگر امروز برای قهرمان فوتبال این کشور چه افتخاری بالاتر از این وجود دارد که به پیشوازی قهرمانان اصلی و اصیل کشور بروند؟ آنهایی که مدال قهرمانی و پهلوانی خود را از خدای خویش دریافت کردند و فاتح دروازه‌های جان شدند؟

مگر امروز مدیران سیاسی و مسئولین کشور، کاری مهمتر از تجلیل این شهدا دارند؟ آیا مگر غیر از این است که میزهای ریاست این مدیران، استوار از خون شهدا بوده و ایشان به هیچ کس به اندازه‌ی این شهدا مدیون نیستند؟

و چه تناسب زیبایی پیدا کرد روز تشییع پیکر پاک این شاه ماهیان از آب گرفته با سالروز شهادت آنهایی که شاید بتوان ایشان را اولین شهدای انقلاب اسلامی نامید. شهید بخارایی و نیک نژاد و اندرزگو و صفارهرندی. شهدایی که به قول رهبر انقلاب، در آن تاریکی و اختناق زمان پهلوی، نوری روشن کردند که همه‌ی اطراف خود را منور کرد.

اما اگر بپذیریم آن چهار شهید، اولین شهدای انقلاب اسلامی بودند باید بدانیم که این شاه ماهیان به دریای جان رسیده، آخرین شهدای انقلاب اسلامی نبوده و نیستند. چه اینکه این انقلاب تا رسیدن به دست صاحب واقعی‌اش، تشنه خواهد ماند. تشنه‌ی خون پاک این شهدا.

اما در این میان، هیچ کس به اندازه‌ی مادران این شهدا بی‌تاب نیست. بی‌تاب دیدن آنچیزی که می‌گویند این همه‌ی آن جوانی‌ست که نزدیک به سی سال پیش فرستادی جبهه و حالا که برای خودش مردی شده، برای دیدنت برگشته. شاید حجم اندکی از جسم این جوانان را برای مادران به سوغات آورده‌اند، اما برای مادر، فرزند همیشه تازگی دارد. چه اینکه هر وقت ماهی را از آب بگیری تازه است.


جای ماهی کجاست؟ در دریا

پس چرا زیر خاک‌ها بودند؟

ماهی و خاک! قصه تلخی است

کاش در آب‌ها رها بودند


دست بسته به شهر آوردند

صد و هفتاد و پنج ماهی را

ماهی و دست بسته زیر خاک!

من نمی فهمم این سیاهی را


این سیاهی که یک نفر با خاک

بکشد ساکنان دریا را

ماهی و دست بسته زیر خاک

حل کند یک نفر معما را!


بیست و نه سال منتظر بودیم

پیرمان کرد داغ ماهی‌ها

خانه روشن شد از رسیدنشان

تا که طی شد فراق ماهی‌ها

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد