پس از درگذشت منتظری، رجایی یادداشتی به سفارش روزنامه اعتماد نوشت که در ۱۹ آذر ۱۳۸۹ در وبلاگ وی درج شد و در رسانههای حامی فتنه نیز بازتاب وسیعی یافت. وی، در این یادداشت که با عنوان «دریغا ز بزرگی که قدر ناشناخته ماند!» از فراغ منتظری افسوس میخورد و مینویسد: «خبر مهم این روزها و بنظر من روزها و ماههای بعد خیلی خلاصه است: آیت الله العظمی منتظری از دنیا رفت و چه خبر دهشتناکی! ساعت شش بعد از ظهر است و من عازم منزلم که کسی از دفتر روزنامه اعتماد تلفن میزند و از من میخواهد درباره ایشان یادداشتی بنویسم. چقدر از خودم خجالت می کشم که باید درباره کسی قلم بزنم که از اولین های دخیل در شکل گیری این «جمهوری»! است…»
رجایی، سپس همه مسائل و اختلافات بین حضرت امام خمینی(ره) و منتظری را حل شده ارزیابی میکند و مینویسد: «اکنون او… از دنیای ما رفته و به حق پیوسته است، بیآنکه کسی بداند فرزند امام مرحوم حاج سید احمد آقا که آن رنجنامه را به او نوشت در اواخر عمر خود با او چه روابط صمیمانهای برقرار کرده بود(!) یکی از دوستان(؟!) برای من تعریف میکرد که وقتی برای کسب نظر از ایشان در مورد مرجع تقلید خود به دفتر امام در جماران رفته بود از ایشان شنیده بود که از آیت الله منتظری تقلید کند(!) چون ایشان فقط آیت الله منتظری را اعلم میداند. این دوست مبارز قبل از انقلاب میگفت در آن دیدار شاهد بوده وقتی کسی به دفتر امام تلفن زده و همین سوال را از برادری روحانی که تلفنهای شرعی مردم را جواب میداده پرسیده بود و او از مرحوم حاج احمد آقا پرسید که چه جواب سوال کننده را بدهد؟ ایشان خود شخصا گوشی تلفن را به دست گرفت و گفت از آیت الله منتظری تقلید کنید!»
راستی چرا آقای رجایی نام آن «دوست» را ذکر نمیکند؟! آیا ادعایی به این درشتی با تعابیری چون یک دوست مبارز قبل از انقلاب گفت… مستند است؟! آیا دیگر فعالیتهای علمی رجایی در موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) و پژوهشکده وابسته به آن نیز به این استدلالهای چوبین متکی است؟!
رجایی با این نقلهای بی سند که بلافاصله مورد استقبال عناصر ضد انقلاب قرار گرفت، موجب شد یکبار دیگر سیل شایعات و اهانتهای دشمنان حضرت امام(ره) نثار یادگار آن بزرگوار گردد. این در حالی بود که شخص منتظری بارها، از حاج سید احمد خمینی و رنجنامهاش ابراز ناراحتی میکرد و ادعا میکرد؛ «رنجنامه پراست از اکاذیب و اتّهامات ناروا!» فی الواقع، تخطئه رنجنامه، از سوی همکاران موسسه نشر اثار امام(ره)، تائید ادعاهای منتظری است.
غلامعلی رجایی، در یادداشتی دیگر که به مناسبت دیدار خصوصیاش با هاشمی رفسنجانی در تاریخ ۵ اردیبهشت ۱۳۹۰برای وبلاگش نوشته است، بخشی از رویکردهای تحلیلیاش را نسبت به مسائل بازگو میکند و کانه هاشمی را نیز همانند منتظری، مظلوم مییابد: «چهارشنبهای که گذشت دیداری خصوصی با آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی داشتم… وی فارغ از این همه فشارها –که به رغم اینکه روز به روز بر دامنه آنها افزوده میشود از او کمتر دفاعی میشود، با چهره بشاش و باخوشرویی تمام مرا پذیرفت… وقتی به ایشان گفتم به قول طلبهها برای من همین دیدن شما در این شرایط موضوعیت دارد… با… فروتنی… پاسخ داد، من هم تشکر میکنم!»
عیسی ولایی / کفش و عمامهای که از دست رفت!
یکی دیگر از همکاران موسسه، عیسی ولایی است. او متولد سال ۱۳۲۹ در آمل است. وی تحصیلات خود را در قم و تهران گذرانده و فارغالتحصیل مقطع دورهٔ دکتری در رشتهٔ حقوق است. ولایی در کنار تدریس در دانشگاه و مسئولیتهای علمی که داشته است، چندین سال عضو شورای تطبیق مصوبات دولت با قوانین بوده و علاوه بر آن تاکنون نمایندهٔ مردم آمل و تهران در مجلس شورای اسلامی، نمایندهٔ طلبههای آمل در حوزهٔ علمیه، مشاور و معاون دانشگاه تهران، مدیر تدوین متون درسی و معاون پژوهش در پژوهشکدهٔ امام خمینی بوده است. ولایی در جریان تحصیل از طریق اطرافیان منتظری با نهضت اسلامی آشنا شد و در حلقه نزدیکان سید هادی هاشمی(داماد منتظری)، سید مهدی هاشمی معدوم، محمد باقر شریعتی اردستانی، قرار گرفت.
ولایی، در نخستین دوره مجلس شورای اسلامی به نمایندگی از سوی مردم آمل به قوه مقننه راه یافت. در جریان تجزیه جامعه روحانیت مبارز، در تشکیل «مجمع روحانیون مبارز» با کروبی، خوئینیها، انصاری، محمد خاتمی، محمود دعایی، مجید انصاری و… همراه شد و با قرار گرفتن در فهرست این تشکل به نمایندگی از مردم تهران به مجلس سوم راه یافت. وی در مجلس، عضو فراکسیون مخفی باند سید مهدی هاشمی معدوم بود.
او در پژوهشکده و موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) چه میکند؟! چگونه مسائل را تحلیل میکند؟! آیا حضور او در این نهاد میتواند به تبیین درست اندیشههای حضرت امام خمینی(ره) کمک کند؟!
عمادالدین باقی /جایزهگیری برای تخطئه نظام
عمادالدین باقی نیز از همکاران موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) و البته از مریدان منتظری است و جوایز نون و آب داری هم از انگلیس، فرانسه و…دریافت کرده است.
فعالیت سیاسی باقی با عضویت در انجمن حجتیه آغاز شد. ولی همزمان با دوستانش مسعود و سعید حجاریان، عباس عبدی و… با افکار علی شریعتی آشنا شد. باقی همانند عطریانفر دارای شبکه ارتباطی دو نبش بود. از یک سو به حلقه شیخ پرده نشین و بیت منتظری مرتبط بود و از سوی دیگر به گروهکهای شبه امنیتی نبوی-خوئینیها و افرادی چون حجاریان، سید محمد ه، محسن میردامادی، محسن سازگارا، خسرو تهرانی، علی. ع و… رابطه داشت.
در سالهای بعد باقی به همکاری با نشریاتی چون سلام و همشهری و فصلنامهحضور وابسته به موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، هفته نامه پیام هاجر (متعلق به اعظم طالقانی و وابسته به جریان فکری نهضت آزادی) و هفته نامه یاد (وابسته به بنیاد شهید) پرداخت. در دوره موسوم به اصلاحات در روزنامههای زنجیرهای جامعه، توس، عصر آزادگان (وابسته به موسسه جامعه روز به سرپرستی محسن سازگارا)، خرداد (وابسته به عبدالله نوری) و فتح (با مدیریت یدالله اسلامی و وابسته به تیم تحریریه روزنامه خرداد)، صبح امروز و جمهوریت(وابسته به سعید حجاریان و حزب منحله مشارکت) مشغول به کار بود.
وی هم با موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) همکاری میکرد و هم در گردآوری و تدوین خاطرات منتظری نقش اساسی داشت! آیا با حضور همزمان در موسسه و بیت منتظری میتوانست، جانبدار حقیقت باشد؟!
باقی به دلیل مطالبی که در مطبوعات اصلاح طلب در رد حکم الهی قصاص و نیز قتلهای زنجیرهای نوشت، در سال ۷۹ محاکمه شد. وی از ۷ خرداد ۱۳۷۹ به زندان رفت و روز ۱۷ بهمن ۱۳۸۱ از زندان آزادشد. سعی او مانند اکبر گنجی آن بود که رد پای عوامل اصلی این قتلها را پنهان سازد. وی، مجددا در سال ۱۳۸۶ به ۳ سال زندان محکوم شد. شعبه ششم دادگاه انقلاب در تاریخ ۸ خرداد ۱۳۸۶ باقی را به اتهام اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت کشور به دوسال حبس و به اتهام تبلیغ علیه نظام با فعالیت تبلیغی به نفع گروههای مخالف به یکسال حبس محکوم کرد. در ۲۲ مهر ۱۳۸۶ باقی بر اساس همین حکم بازداشت و به زندان منتقل شد.
وی تشکلهای دیگری نیز به نام «انجمن پاسداران حق حیات»، و «انجمن زیتون؛ کانون صلح جویان ایران!» نیز تاسیس کرده و به سبب تاسیس این فعالیتها و تدارک مستنداتی در خصوص تضییع حقوق بشر در ایران! نشانها و هدایایی چون «جایزه شجاعت مدنی بنیاد پارکینسون-سال ۱۳۸۳»، «جایزه کمیسیون ملی حقوق بشر فرانسه»، « جایزه عفو بین الملل مارتین انالز- سال ۲۰۰۹»، «جایزه مطبوعات پادشاهی انگلیس- سال ۲۰۰۸» دریافت کرده است.
سراج الدین موسوی/ از میکروفون یایی تا مدیر ارتباط گیری با فتنه گران
وی روحانی زیرک و با تحصیلات حوزوی پایینی است که در بین دوستانش مشهور به سراج است. او یکی از عناصر نزدیک و حامی طیف آقای منتظری و عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز و از اعضای شورای مرکزی مجمع مدرسین و محققین قم، می باشد. در سوابق سراج الدین موسوی در زمان تصدی مسئولیت کمیته انقلاب اسلامی، نکات منفی متعددی پیرامون عدم توجه جدی به حفظ بیت المال از جمله هدیه دادن سکه و دیگر امکانات به زیردستان، فرماندهان کمیته و حتی مشمولین سربازان نزدیک به خود، بدون حساب و کتاب مشاهده میشود. همچنین هنگامیکه از سوی مقام معظم رهبری به وی اعلام میشود فقط یکی از مسئولیتهای کمیته (فرماندهی کمیته و نمایندگی ولی فقیه در این نهاد) داشته باشد، وی بدلیل ناراحتی از این مسئله تصمیمات خاصی میگیرد برای مثال برخی وامهای تحویلی به مسئوولین کمیته را بلاعوض اعلام میکند یا واگذاری زمینهایی به افراد اعم از مسئولین کمیته و دیگران. همچنین مواردی از فعالیتهای اقتصادی با استفاده از جایگاه خویش در زمان تصدی ریاست کمیته وجود دارد.
یکی از موارد مهم در پیش زمینه فعالیتهای سراج موضوع گرایش به جریان سیاسی منتظری و سابقه همکاری موثر با این جریان منحرف میباشد. سراج الدین موسوی ضمن ارتباط با طیف منتظری، در جلساتی با شیخ حسینعلی منتظری در زمان تصدی در زمان تصدی ریاست کمیته به همراه محمدحسین شریعتی اردستانی و دیگران شرکت داشته است. همچنین مواردی در خصوص بکارگیری عناصری از باند مهدی هاشمی در کمیته حتی در رده معاونین فرمانده کل کمیته موجود میباشد. بر اساس اذعان عناصری از باند مهدی هاشمی همانند حسنعلی مصطفائی، سراج الدین موسوی پس از دستگیری و برخورد با مهدی هاشمی و باند وی ارتباط خود را با طیف منحرف مذکور گسترش میدهد.
شایان ذکر است در تاریخ ۱۹/۱۱/۸۳ با هدف تعمیق ارتباط سراج الدین موسوی با طیف منتظری، دختر سارج به نام فاطمه موسوی با میثم هاشمی فرزند هادی هاشمی ازدواج نموده و مراسمی با حضور منتظری و اجرای خطبه عقد توسط وی صورت میپذیرد.
سراج الدین موسوی به فعالیت در جریان فتنه پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری به صورت کاملا پنهان و با رعایت اصول حفاظتی پرداخته است. برای مثال در تاریخ۳۱/۳/۸۸ در جلسهای به پافشاری بر ادامه و گسترش دامنه اعتراضات پرداخته و این را نظر خویش و مجمع روحانیون عنوان میدارد.
سراج در سالهای گذشته از طریق برگزاری جلسات و گعدههایی، به برقراری ارتباط بین محسن کدیور و سیدحسن خمینی اقدام نموده و در این مورد گفته است: «جلسات گعدهای هم نتایج خوبی دارد. در جلسه گعدهای بین کدیور و حسن آقای خمینی صحبت خوب و موثری شد. در ضمن ما نباید بیت امام را رها کنیم. حسن آقا در اوایل شاید راضی نبود با عبدالله نوری بنشیند؛ با کدیور که به طریق اولی راضی نبود اما الان به شکلی شده که با کدیور رفیق شدهاند و به نظر من جلسه خوبی بود… الان ارتباط حسن آقا با بیت آقا (منتظری) خیلی پخته تر و بهتر شده است.«
سراج الدین موسوی با پوشش موسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره) اخیرا اقدام به وارد نمودن دستگاه میکروفنیاب کرده که بوسیله آن برخی اماکن مربوط به جریان فتنه چک شده است.
شیخ الشریعه/ شیخ پشت پرده محافل حساس سیاسی – امنیتی تدوینگر صحیفه امام خمینی
شیخ الشریعه از جمله مرموزترین و موثرترین افراد نهانی جریانهای شبه امنیتی– سیاسی داخلی و خارجی فتنهگران به شمار میرفت که در طول مدت حیات خود با اتخاذ شیوههای خاص ارتباط گیری نهانی و امنیتی، توانسته بود افراد مختلفی از نزدیکان و مریدانش را به نقاط حساس سیاسی – امنیتی و اطلاعاتی بگمارد.
محمد خاتمی، غلامحسین کرباسچی، سید حسن خمینی، محتشمی پور، شیخ قدرت علیخانی، مصطفی تاج زاده، اسد الله بیات، محسن کنگرلو، مصطفی کاظمی، سعید حجاریان، جواد قدیری، شیخ عباسعلی روحانی، عبد الله نوری، عطریان فر و باقی ماندگان باند سید مهدی هاشمی معدوم بخشی از حلقه داخلی وی به شمار می روند. چنانچه دامنه ارتباطات خارجی وی از شبکه های مختلف ضد امنیتی گرفته تا قذافی گسترده بوده است.
ادعای انتساب شریعتی به دفتر امام راحل(ره) که در پیام تسلیت سید حسن خمینی و نیز اطلاعیه های دیگر منسوب به بیت امام به آن پرداخته شد در حالی مطرح شده که براساس مستندات امام راحل(ره) ملت ایران در زمان حیات خود، شیخ پرده نشین را با دستور شخصی از بیت و دفتر خود بیرون انداخت ولی مع الاسف پس از رحلت امام(ره) و مرحوم حاج سید احمد خمینی(ره)، وی به استاد راهنما و مشاور امین فرزند حاج سید احمد(ره) مبدل و پیکر وی در محل جلوس امام(ره) و از نزدیک ترین نقطه درب خانه امام(ره) توسط حلقه دلداده اش، تشییع شد.
سید حسن خمینی نیز در حسینیه جماران نماز وی را اقامه کرد و در بخشی از پیام سراسر تجلیل خود از شریعتی مینویسد: «درگذشت یار و یاور روزگار غربت امام خمینی، مرحوم حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ محمدحسین شریعتی (رحمهاللهعلیه) که عمر با برکت خویش را در همراهی و دفاع از امام عظیمالشأن و آرمانهای ایشان سپری نمود بیشک ضایعهای دردناک برای دوستان و آشنایان اوست.
اینجانب درگذشت این سرباز بیادعای امام زمان (عج) و این همراه همیشگی امام را خدمت خانواده ایشان، فرزندان و سایر بازماندگان تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال علو درجات برای آن مرحوم مسئلت دارم.»
عباسعلی روحانی از دیگر شاگردان و همراهان شیخ پرده نشین نیز در همین زمینه به سایت وابسته به موسسه گفته است: «مرحوم شریعتی همچنین در نشر آثار امام خمینی طرف مشورت حاج آقاسیدحسن خمینی بودند»!
مهدی هاشمی در بخشی از اعترافات خود تصریح میکند: «زمانی که با آقای شریعتی (محمدحسین شریعتی) و عطریانفر ما رفیق بودیم و نزدیک بودیم با توجه به اینکه خوب عطریانفر رابطه مستمر با جواد قدیری( عامل ترور مقام معظم رهبری و شوهر خواهر عطریانفر) داشت و آقای شریعتی هم میدانست و بعدها که به ما منتقل کرد ما هم در مقابل او موضعی نگرفتیم و ما تقریباً تأیید ضمنی می کردیم این رابطه را،… که ما یک سلسله ارتباطی ولو ضعیف هم باشد؛ این ارتباطات را حفظ کنیم به عنوان یک کانال یدکی با آن نیروهای خارج از کشور و اینها که به تصور ما از طریق آقای شریعتی و خود عطریانفر که با آن جواد قدیری ارتباط داشتند این محفوظ ماند.»
در اعترافات مهدی هاشمی معدوم، نفوذ شریعتی در ارکان دولت و مجلس در دهه ۶۰ آشکار میشود: «نامبرده، به دلیل امتیازاتی که کمتر کسی برخوردار است محور یک معادله مهم در کشور است که جناحهای آن را میتوان چنین نام برد:
۱- وزارت کشور و شخص وزیر محترم کشور (محتشمیپور) که با پیشنهاد آقای شریعتی سرکار آمده و هماکنون خط کلی ارگانهای مختلف وزارت ایشان را هدایت میکند.۲- کمیتههای انقلاب و شخص آقای سراجالدین میردامادی۳- صنایع نظامی کشور و شخص مسئول آن که از عوامل آقای عطریان[فر] است۴- جهاد سازندگی و شخص آقای نوری(عبدالله)۵- رادیو و تلویزیون و دو سه نفر عوامل قوی مانند بهزادیان، پناهنده و… ۶- استانداری اصفهان و آقای کرباسچی۷- آیتالله طاهری(امام جمعه وقت اصفهان)۸- دفتر تبلیغات(اسلامی حوزه علمیه قم)۹- وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (محمد خاتمی)۱۰- مجلس شورای اسلامی با دوستان و عوامل خاص.»
محمد علی ابطحی مینویسد: «در آن دوران جریان چپ بر کشور حاکم بود. و حاج شیخ بی شک از تئوریسین های مهم این جریان شناخته می شد. به همین دلیل علیرغم اینکه هیچوقت رسانهای نمیشد اما در خفا خیلی مورد خشم و غضب جریان راست بود. آنها به خوبی میدانستند که شیخ الشریعه طراح بسیاری از اتفاقات و انتصابات کشور است.»
آیا سپردن تدوین صحیفه امام(ره) به آقای محمد حسین شریعتی – شیخ پرده نشین- (کسی که سرهنگ قذافی را رهبر جهان اسلام میدانست، و در اعترافات سید مهدی هاشمی، نقش وی در بحران آفرینی ها در زمان امام افشا شده و در فتنه ۱۳۸۸ نیز نقش فعالی داشت) جای ابهام و نگرانی ندارد؟! آیا ابرازن گرانی در خصوص حضور وی در موسسه تنظیم و نشر اثار امام(ره) افراط است؟ به ویژه آنکه در ایام فوت وی حلقه اطراف او از نقش ویژهاش در تدوین صحیفه امام پرده برداشتند.
عباسعلی روحانی/ موثر اصلی بر افکار آیت الله طاهری
جستجوی اجمالی در فضای اینترنت، از مدیریت ناکارآمد عباسعلی روحانی در پژوهشکده امام و انقلاب اسلامی حکایت دارد. بخشی از این ناکارآمدی از طریق نامههای سرگشاده، گلایهها و انتقادهای دانشجویان، دانشپژوهان و شورای منتخب دانشجویان این پژوهشکده به فضای اینترنت راه یافته است.
برای شناخت پیشتر از عباسعلی روحانی به برخی از گزارشهای کتاب خاطرات رحیم صفوی با عنوان «از جنوب لبنان تا جنوب ایران» اشاره خواهیم کرد. صفوی از پیوندهای روحانی با عوامل حلقه شیخ پرده نشین، پرده برمیدارد: «نیروهای انقلابی و سیاسی اصفهان … به دو گروه تقسیم میشدند: یک گروه نزدیک به مرحوم آیتالله خادمی بودند که بعضی از آنها سابقه انقلابی و همراهی با امام (ره) و شهید بهشتی را داشتند… تفکر مقابل… افرادی بودند که با آیتالله طاهری در اصفهان ارتباط داشته و هماهنگ بودند. افرادی چون؛ آقای شیخ عباسعلی روحانی، حجتالاسلام عبدالله نوری، آقای قمصری، آقای عطریانفر، آقای کرباسچی و آقای ساطع از آن جمله بودند.»
صفوی درباره مشی سیاسی این گروه میگوید: «طیف مزبور به عنوان یک جناح مخالف علیه حزب جمهوری اسلامی و موسسین اصلی آن در تهران و اصفهان دست به تبلیغ و فعالیت میزدند. شهر اصفهان میدان تاخت و تاز این گروه بود و مواضع ایشان نه دوستانه بلکه خصمانه بود و در سخنرانیها صریح و بیپرده علیه مسئولین حزب سخن میگفتند و بعضی از طرفداران آشکارا به شهید بهشتی اهانت میکردند. افرادی که نام بردم با نفوذی که بر بیت آیتالله طاهری امام جمعه اصفهان داشتند، در کارهای دولتی و اداری و انتصاب و تعیین مدیران اجرایی مراکز مختلف استان دخالت کرده و از نیروهای همفکر خودشان در پستهای مدیریتی استفاده میکردند. البته شخص آیتالله طاهری فردی انقلابی و زندان کشیده بود و فرزند عزیزش در جبهههای جنگ در منطقه چزابه شهید شد و در طول سالهای دفاع مقدس آیتالله طاهری بارها در جبهههای جنگ حضور داشتند اما مشکل اساسی وی این بود که از خود استقلال رای نداشت و تحت تاثیر افکار آقایان حجتالاسلام عباسعلی روحانی و حجتالاسلام عبدالله نوری قرار میگرفت.»
صفوی یادآوری میکند که عوامل حلقه شیخ پرده نشین در آن زمان از ابراز علنی کینه خود نسبت به امام خامنهای ابایی نداشتند: «حتی من مشاهده میکردم که بعضی از طرفداران همین آقایان مخالفت خود را به وسیلهای پارهکردن عکس آیت الله خامنهای – که در آن زمان رییسجمهور بودند- نشان داده و همان کینههای ضد حزب جمهوری اسلامی را این گونه بروز میدادند… این افراد دقیقاً جریانات انحرافی و افکار مهدی هاشمی را اشاعه میدادند و با چسباندن عکس آقای منتظری در کنار عکس امام (ره) اعمال خود را توجیه کرده و در زیر عکس آقای منتظری به هر کاری که میخواستند دست میزدند…»
صفوی در ادامه خاطراتش از دامی که این باند طاهری را در آن گرفتار کرده بود، گزارش میدهد: «در سال ۱۳۶۷… آیتالله طاهری برای بازدید از مناطق جنگی به غرب کشور آمده بودند و من با وی ملاقاتی داشتم، در بین صحبتهایی که انجام شد آقای طاهری عینا این جمله را گفت: آقای آقارحیم من رفتم خدمت امام و گفتم حضرت امام، من امام جمعه موقت هستم، آقای عباسعلی روحانی امام جمعه دایم است، مرا بردارید. امام فرمودند: خیر شما باید باشید. آقارحیم من به شما میگویم شیخ عباسعلی روحانی و کرباسچی استاندار اصفهان دستشان را توی دست هم گذاشتهاند، اصفهان را اینها اداره میکنند من کارهای نیستم.»
آیا حضور عباسعلی روحانی از همراهان باند جنایتکار مهدی هاشمی معدوم در موسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره) و مدیریت وی بر پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی وابسته به این موسسه ،جای سوال ندارد؟! آیا پرسش از علت حضور چنین فرد و در چنین جایگاهی بیمعناست؟!
عباس عبدی/همکار مشترک موسسه جاسوسی «گالوپ» و موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
نام عباس عبدی به اشتباه با ماجرای فتح لانه جاسوسی آمریکا گره خورده است. البته وی روز ۱۳ آبان ۱۳۵۸ اصلاً در تهران نبود که جزو فاتحان لانه جاسوسی باشد. اما، وی همواره به عنوان یکی از سخنگویان دانشجویان پیرو خط امام(ره) و فاتحان لانه جاسوسی یاد میشد. تا اینکه دیدار و مذاکرات وی با باری روزن طی اجلاسی در قبرس، یکی از گروگانهای لانه جاسوسی، به عنوان نقطه عطفی در تجدیدنظر طلبی فاتحان لانه جاسوسی قلمداد شد! وی سپس در پاریس دیداری تفصیلی با باری روزن برگزار کرد.
عباس عبدی در نشریه راه نو وابسته به اکبر گنجی-عضو دیگر شورای مرکزی حزب مشارکت که امروزه نه تنها انقلاب اسلامی بلکه موعود منتظر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را هم نفی میکند: «انقلاب اسلامی، متأثر از الگوی حکومت شوروی سابق است و سرانجام آنها هم یکسان خواهد بود!»
بد نیست یادآوری کنیم که این جمله، عیناً تئوری «حسین بشریه» پدر معنوی حزب مشارکت بود. وی مدعی بود؛ انقلاب اسلامی بعد از ۲۰ سال، به پایان میرسد و اصلاحطلبان باید خود را برای مدیریت در رژیم بعدی آماده کنند!
عبدی، موسسهای هم به نام «آینده» تاسیس کرد و با همکاری افرادی مانند علیرضا علوی تبار، حسین قاضیان و بهروز گرانپایه به فعالیت در امور جود پژوهشهای اجتماعی و نظرسنجی برداخت. در قالب همین فعالیت بود که خبرگزاری ایرنا، گزارشی از یک نظر سنجی موسسه آینده را منتشر ساخت که مدعی بود « ۷۵ درصد مردم ایران خواهان مذاکره با آمریکا» هستند! پیگریهای این نظرسنجی جعلی نشان داد، عبدی و دوستانش در پوشش همکاریهای مطالعاتی با موسسات آمریکائی مانند «گالوپ» همکاری می کنند. عبدی و دوستانش-البته منهای علوی تبار؟!- دستگیر و در دادگاه بدوی محکوم شدند. البته رسیدگی به بخشی از پرونده آنان که موسوم به بند «د» و در خصوص « نگهداری اسناد سری» بود، مسکوت ماند!
با این اوصاف عبدی، از همکاران موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) است. وی در پیشگفتار تحقیقی که به سفارش موسسه و با نام «تحلیل محتوای مطالب امام خمینی(ره)» ارائه داده است، می نویسد: «نکته مهم دیگر اینکه از این پس (به جز موارد نقل قول) از لفظ آیتالله خمینی که تعبیری فارغ از جهتگیری و متناسب برای استعمال در یک متن پژوهشی استفاده شده است.»! این تحقیق در بهار سال ۱۳۸۹ به انجام رسید.
آیا، فرد دیگری که لااقل به حضرت امام خمینی(ره) تعلق خاطر داشته باشد، یافت نمیشد که چنین تحقیقی را برای موسسه انجام دهد؟! این در حالی است که در پژوهشکده وابسته به موسسه، دانشجویان فرهیخته و علاقه مند به حضرت امام خمینی(ره) در مقاطع تحصیلی کارشناسی ارشد و دکترا، آن هم در رشتههای مرتبط و نه مهندسی پلیمر! کم نیستند.
جبهه مشارکت ایران اسلامی/ عوامل پروژه ردیف ۲ در موسسه امام
از شگفتی های موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) و پژوهشکده امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی، حضور گروهی از اعضای حزب منحله موسوم به جبهه مشارکت ایران اسلامی در این مجموعه است. در حالی که این حزب، به صراحت دبیر کل وقت آن، دنبال سکولاریزاسیون نظام جمهوری اسلامی بود. محمدرضا خاتمی، در دومین مکاتبه خود با دبیر کل وقت حزب موتلفه اسلامی، حبیب الله عسگراولادی، مشی حزب خود را جدائی نهادهای دینی از نهادهای سیاسی اعلام کرده بود. با این وصف، عوامل حزبی که صریحاً در پی نفی شعار حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر دیانت ما عین سیاست ما و سیاست ما عین دیانت ماست بود، در موسسه ای که متولی نشر اندیشه های حضرت امام خمینی (ره) است، چه میکنند؟
«محمد هادی سمتی»، «ناصر هادیان جزی»، «سعید حجاریان کاشانی» اعضای هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، و همزمان عضو دفتر سیاسی حزب مشارکت بودند. زمانی که «مادلین آلبرایت» وزیر خارجه صهیونیست دولت کلینتون میگفت؛ «من به فرزندان فکریام در ایران امیدوارم»(!) برخی محافل سیاسی و رسانهای هادیان و سمتی را شاگردان و فرزندان فکری آلبرایت دانستند.
یحیی کیان تاجبخش در دادگاه فتنه ۸۸ عطریانفر در دادگاه فتنه ۸۸ هادی سمتی ناصر هادیان جزی سمتی و هادیان، مستقیما با موسسات شبه مطالعاتی وابسته به سازمان سیا همکاری داشتند و شگفت آنکه با پژوهشکده امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی نیز همکاری میکردند.
کیان تاجبخش یادآور میشود: «عوامل مستقیم فعال در پروژه ردیف ۲ آقایان «ناصر هادیان» و «هادی سمتی» بودند که به سوئد و سوئیس میرفتند و جریانات دیگر یعنی احزاب سیاسی اصلاح طلب مانند حزب مشارکت نیز از طریق این افراد با نهادهای آمریکایی ارتباط برقرار میکردند و اشخاصی چون مصطفی تاجزاده و سعید حجاریان از طریق عوامل پروژه مذکور در قالب پروژههای تحقیقاتی و عملیاتی با بنیاد سوروس و دیگر موسسات فعال در عرصه انقلابهای رنگین ارتباط برقرار میکردند.»